محل تبلیغات شما

دل را نباشد در رَهَت هیچ اختیاری

جان هم ندارد چاره ای جز بی قراری

 

سوسن اَزَت آموخته درسِ دل ربایی

سنبل ندارد این چنین آموزِگاری

 

گل را ببویی تازه گردد داغ قلبم

چون زنده می گردد بَرَم چشم انتظاری

 

بیمارِ چشمانت شود نرگس ، نبُویش

گل می کُشی باید بجایش گل بکاری

 

هرگز نداند راز گل را گل فروشی

هرگز نخواند دردِ بلبل را قناری

 

شب گشت و چشمم تا سحر بر آسِمان است

با من بمان ماهم در این شب زنده داری

 

دکتر مسعود اصغرپور

عطرت برایم تا ابد در سینه جا ماند....

شاید سزای ما بود...

بیمار چشمانت شود نرگس ، نبویش

گل ,زنده ,چشمانت ,، ,گردد ,دل ,شود نرگس ,نرگس ، ,چشمانت شود ,دردِ بلبل ,نخواند دردِ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها